نيكادلنيكادل، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ستاره دنباله دار

بر بال فرشته ها

بر بال فرشته ها   برايت قصه ها سازم ز عشق و شور و سرمستي فداي لؤلؤ چشمان تو گشتم در اين هستي گل گلزار من گشته به هر كوي و به هر برزن به روي چشم گريانم ، به روي عالم و هستي بيا جانم بيا زنداني چشمان تارم شو ز بيماري و بيزاري و از هر بيخودي رستي مرا در دل خدايي هست و در سر هم خداوندي نمي آيد ز ايمانش دل از پاكي به هر پستي الا يا ايها الساقي ادر كاسآ و ناولها كه عشق آسان نمود اول و در آخر ازاو جستي ز انوار " خدا " آمد همو " نيكادل " زيبا ز رعنايي و زيبايي ، ز خلقت همچو تردستي بروي بال او شبنم نشته همچو يك دريا ز الحان خوشش آمد ترنمهاي سر مستي به زير پاي او افشانده ام آن در غلطان ر...
23 مهر 1390

قد كوتوله بابا

اي زلف تو لول لول لوله اي چشم سياه خوش اداي قد كوتوله اي دنيا فداي روي ماهت اي شيطون بلاي خوش لباس قد كوتوله اي خوشگل و ملوسك كوچولو اي قربون چشمات بشم كوپولو اي فداي قر و قهرت برم من اي اطوار بلا و ناز و خوشرو اي عطر گلستان دل من اي خوشبوترينم ، گل شب بو من اسم قشنگتو فدا شم اي بي نظيرم دل نيكو اي زلف تو بابا زده شانه من دورت بگردم گل خوشبو من قربون برم راه رفتنت رو نبينه بابايي اون خم ابرو اي زلف تو لول لول لوله اي مو فرفري خوش لباس قد كوتوله اي چشم سياهت همه دنيام اي ابرو كمون گيس بلند قد كوتوله       ...
23 مهر 1390

موفرفري بابا

دلبر سيمين بر و رعناي من اي كه در دنيا تويي رؤياي من ماهكم ابرو كمون دلربا فرفر موهاي تو داداي من اي تو زيبايي اين گرد آفريد اي وجودت مرحوم و والاي من طاقت دلتنگي قلب پدر آرزوي هر شب و روزهاي من ...
23 مهر 1390

ستاره دانباله دار

سلام حال همه ما خوب است ملالي نيست جز گم شدن خيالي دور كه مردمان به آن شادماني بي سبب مي گويند پس اگر از كنار ما مي گذري چنان گذر كن كه نه زانوي آهوي بي جفت بلرزد ونه اين دل ناماندگار بي درمان   ...
23 مهر 1390

ستاره دنباله دار

به نگاهت مي انديشم به نگاه مهربان و معصومانه ات كه ترنم زيباي بهار را به ارمغان مي آورد طفلك رؤياهاي من اي كه در فراسوي قلبم مي نشيني به كدامين اشك ، دلتنگيم را بيان كنم وقتي كه چشمانت را مي بندي و ستاره ها را مي شماري اي گل خوشبوي بهارم تابستان خيال چه زود گذشت گذشت زمان و قد كشيدنت را حس كردم و ديدم و من شادم از بابا گفتنت ، ماما گفتنت عروسكهايت را به آغوش مي كشي ، عروسك من و بابا تورا و بودنت را به آغوش گرمش مي فشارد دخترك ناز پدر چه تند ميدود اين روزها  و زمان به خاطر مي سپرد داستان عشق مارا آري چه تند مي رود اين روزها و شبها و چه اندازه زيبا مي شوي در درون نگاهم و امامي آيد پاييز و ب...
23 مهر 1390

تولد يك فرشته

اي خداوند بزرگ و مهربان       طفلكم را تو بدارش همچو جان تولد يك فرشته ماه بهمن بهترين ماه من است چون درآن طفلم بيامد از الست يكهزار و سيصد و هشتاد و هشت سال نيك و نيكي و نيكايي است اين دوشنبه روز بهمن ياد باد در زمستاني كه وه رؤياي است ساعت از يازده كه هردم مي گذشت يك دو يا چندين دقيقه گويي است ، در همان بيمارستان لاله بود درهمان لحظه كه دل سودايي است ، يك نفر فرياد زد شادي كنان كو بيامد دختري دريايي است طفلك نازم بيامد برزمين از همان جايي كه عشق زان جاري است ماچه گوييم نامش از عشق بر زبان نام نيكا دل براو روحاني است دختر نازم ، عزيز و دلبرم تو بمان در دل كه دل دريايي ...
23 مهر 1390