نيكادلنيكادل، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

ستاره دنباله دار

بدون عنوان

سلام پر طلای مامان صبح زیباتون بخیر جوجو طلا خانم حتما الان با مامان فرخ تو خواب ناز تشریف دارن خواب خوش و رنگارنگی داشته باشین الان با بابایی صحبت میکردم اونم مثل من کارش زیاد بود و حسابی مشغول کار بود برامون تو خواب نازت دعا کن که بتونیم از پس کارامون بربیایم و از همه مهمتر اینکه بتونیم برای ماماش طلا خانم  پدر و مادر خوبی باشیم عزیز دلم از خدا میخوام که همیشه روح و جسمت صحیح و سلامت باشه فدات شم و اشتهات هم خوب بشه و مامان رو با نخوردنات ناراحت نکنی عاشقتم قرتی کوچولوی من بوس بوس  ...
27 مهر 1390

بدون عنوان

سلام ماهی جونم شیرین مامان صبح زیبات بخیر و شادی نمیدونم الان بیدار شدی و چشمای ناز و مهربونت رنگ آفتاب امروز رو دیده یا اینکه هنوز پلکهای قشنگت رو همه و داری با فرشته ها بازی می کنی گاهی میخندی و گاهی هم اخم و غرغر میکنی فدات شم هر جور که هست مامان عاشقته از محل کارم تا خونه هزار بار قربونت میرم تا عصری دختر خوب و مهربونی باش غذاهاتو خوب نوش جان کن تا مامان بیاد پیشت عاشق و فداییت مامان فریناز ...
26 مهر 1390

بدون عنوان

یک نفس یاد خدا ,‌ یک بغل شبنم آرامش صبح , يك هزار آينه از جنس دعا همه تقديم تو باد نفس مامان خيلي دوستت دارم ني ني جون مامان سلامتي و تندرستيت آرزومه كوچولو ديشب دل خاله فلور رو بردي حسابي عاشقت شده از اين به بعد زياد مياد پيشمون چون دانشگاهش تهرانه تو هم خيلي ذوق كرده بودي وقتي از خواب پا شدي و ديدي كه خونه مامان فرخه تمام وسايلي رو كه پايين داشتي بهش نشون دادي حتي رختخوابهاتو عزيز دلم ميميرم برات كه اينقدر همه رو دوست داري قربون قلب مهربونت برم الهي عاشقت مامان فريناز
25 مهر 1390

انتظار و تولد

نيكادل پدر ، روزها بود كه منتظر آمدنت بوديم و لحظه ها را ثانيه به ثانيه مي شمرديم روزها چه زيبا و لحظه ها چه رؤيايي مي گذشت . نگاهمان به آسمان بود كه صاحب آن كدامين ستاره را از آسمان و كدامين فرشته آسماني را به زمين خواهد فرستاد تا براي پدر و مادر دلبري كند . آري سال 88 را نگاه داشتيم تا مبادا بگذرد و ما بي دليل سال 89 را ميهمان ناخوانده خانه مان كنيم ماه بهمن را قسم داديم كه اسفند رابپيچاند و ما باجش را در هر سال خواهيم داد و اما روز دوازدهم برج است و ما به بيمارستان لاله مي رويم تا افتخار در آغوش گرفتنش نصيبمان شود و چه زيبا بود انتظار ديدنت و چه زيبا شد لحظه رسيدنت . ساعت تيك تاك كنان و كند ميدويد و بابا و مامان چشم انتظار يك نگ...
24 مهر 1390

عشق مامان

مامانی جونم مهربون قرتی من امروز اولین روزی است که دارم توی وبلاگت مطلب می نویسم قربونت برم دو تا نظر برای مطالب بابایی نوشتم حالا هم خودم دارم می نویسم الان زنگ زدم خونه و حالت رو پرسیدم خاله فریده جون (‌عشقت ) پیشت بود و برات آهنگ بری باخ گذاشته بود تازه از خواب پا شده بودی کاش پیشت بودم و هزار تا بوست می کردم فضولکم دندونای موشیتو بخورم فدای تو مامان فریناز                                              &...
23 مهر 1390